کتاب کوه جادو

اثر توماس مان از انتشارات نگاه - مترجم: حسن نکوروح-داستان فلسفی

کوه جادو [Der Zauberberg] رمانی از توماس مان (1875-1955)، نویسنده آلمانی، که در 1924 انتشار یافت. و در سال 1929 یعنى پنج سال پس از انتشار، جایزه ادبى نوبل را براى نویسنده خود به ارمغان آورد. هانس کاستروپ جوان بورژوازاده‌ای است (مان در اینجا نیز، چنان که در بودنبروکها می‌بینیم، اگر نه به یک مکان هانسایی، دست کم به یک قهرمان ایالت هانسایی بازمی گردد) که برای اقامت چند روزه نزد پسرخاله خود یواخیم می‌رود که در آسایشگاه اووس تحت درمان است. ولی کاستروپ، همین که در معرض فضای مرگ‌آلود آسایشگاه قرار می‌گیرد، احساس می‌کند یا می‌پندارد که خود نیز بیمار است، و هفت سال در آنجا می‌ماند تا زمانی که جنگ جهانی 1914 او را از رؤیا بیرون می‌کشد و با خشونت به میدانهای نبرد می‌برد...


خرید کتاب کوه جادو
جستجوی کتاب کوه جادو در گودریدز

معرفی کتاب کوه جادو از نگاه کاربران
اینشتین در MistTime ثابت نیست، گفت: اینشتین در سال 1916، و همکارش توماس منن آلمان مانند کسی بود. هشت سال بعد او کوه Magic را به پایان رسانده است، که ثابت می کند که زمان نسبی است و تجربه خواندن آن را برای همیشه برای همیشه لمس می کند. اینجا @ @ @: Young Hans Castorp متوجه شده است که او از کار داشتن یا چیز دیگری در مورد زندگی لذت نمی برد بنابراین زمانی که او کوه را می کشد برای دیدن پسر عموی خویش Joachim که هیچ کاری انجام نمی دهد، اما در تمام روز در اطاق نشسته است، تصمیم می گیرد که باقی بماند. @ این زندگی است! @ او می گوید. @ هم بیماریم! من کاپیتان!Castorp یک nincompoop است - به این ترتیب راویان کلمه، یا من فکر می کنم مترجمان - و نقاط قوت او در این کتاب 700 صفحه شامل گرفتن مداد و از دست دادن است. او وجود دارد تا به بحث در مورد بحث بپردازد. من واقعا علاقه مند است: بین انسان گرایی، به نمایندگی از Settembrini و فاشیسم، که توسط نپتایی نمایندگی می شود. این بحث ممکن است به نظر آکادمیک باشد، اما این تاثیرات ناگوار برای زندگی شما است، زیرا خواندن آن باعث خستگی شما خواهد شد. این دو ملاقات برای دو طرف در جنگ جهانی اول ایستاده و بهترین کاری که می توانید در مورد این کتاب بگوئید این است که با نازی ها فوق العاده خوب نبود. آنها مدتی با مدرسه دست به دست Mann دادند - او جایزه نوبل را در سال 1929 به دست آورد - اما او در نهایت شهروند آلمانی خود را لغو کرد. او بقیه زندگی خود را در سوئیس و آمریکا گذراند. او یک شخص جالب بود: دوجنسگرا و خدایان، که هر دو موضوعی هستند که در این رمان مورد بررسی قرار گرفته است، نه به روش جالبی. Castorps علاقه عشق Clavdia Chauchat - به معنای واقعی کلمه @ گربه گربه @ - است، Orlandoish، تناسخ مجدد مجدد Castorps علاقه جوان عشق مرد Pribislav. هر دو آنها Castorp را قرض می دهند، چه چیزی ممکن است همان مداد باشد، که به همان اندازه جالب است که می تواند یک مداد باشد، که به هیچ وجه نیست. همانطور که خداوند، Settembrini نشان دهنده علم است و Naptha، مرد بد، نشان دهنده مذهب: @ به نظر می رسد @ Castorp می گوید: من باید در مورد این دو جهت روشنفکری، و یا اختیارات ... مذهبی و تفکر آزاد باشید. اما مان نمی خواهد که شما واقعا طرف رو بکشید. آنها همه چیز را به شدت انجام دادند، این دو ... و به شدت به شدت از انتخاب های افراطی خشمگین شدند، در حالی که به نظر می رسید که در روح مصالحه چه چیزی ممکن است واقعا انسان یا انسان باید جایی در وسط این اختلافات غیرقابل تحمل، جایی بین انسان گرایی لفظی و بربریت بی سواد، دروغ بگذارد. نکته این است که هر فلسفه ای که به افراط و تفریط برسد نادرست است؛ او از مصالحه و محدودیت حمایت می کند. به هر حال، نکته این است که توماس مان، جالب بود ولی کتابش را نداشت. آنقدر لعنتی خسته کننده است هیچ شخصیتی وجود ندارد و هیچ قطعه ای وجود ندارد. سران صحبت کردن با اسامی وجود دارد، اما آنها فقط برای یکدست شدن در کنار یکدیگر وجود دارد. تقریبا هیچ چیز اتفاق نمی افتد زمانی که شما در صفحه ای از صحبت کردن و صحبت کردن از طریق صفحه افتادید، زمان بی وقفه در اطراف شما می گذارد. شما نگاه می کنید و یک ساعت گذشت، اما شما تنها چهار صفحه بیشتر در چه اتفاقی برای همه آن دقیقه ها افتاد؟ آیا تا به حال آنها را بازگردانده اید؟ آیا شما از خواندن این کتاب مانند Rip Van Winkle ظاهر می شوید، فرزند شما بزرگ شده است، همسر شما مرده است؟ @ هانس Castorp می گوید: هیچ چیز واقعی در مورد زمان وجود ندارد. @ اگر برای مدت طولانی به نظر شما می رسد، پس از آن طولانی است و اگر به نظر می رسد به سرعت به سرعت، و سپس کوتاه آن. اما چه مدت و یا کوتاه آن را در واقعیت، هیچ کس نمی داند. @ همه من می دانم این است که آن بسیار، بسیار طولانی بود در حالی که من این کتاب را بخوانید. دکتر؛ بیش از حد طولانی؛ خواندنی نیست

مشاهده لینک اصلی
من فقط توماس مانس در زوبربرگ (کوه سحر و جادو، ترنس جان وودز) را تکمیل کردم، و بدون شک این یکی از پنج بهترین آثار ادبی است که تا به حال خوانده ام. پوشش بیش از 700 صفحه پر از فشرده، آن را برای نور قلب نیست، اما پاداش کامل برای خواننده سرسخت را فراهم می کند. در سال 1924 منتشر شده و جایزه نوبل ادبیات در سال 1929 را بدست آورد، کوه سحر باید در قفسه خود در کنار برادران کرامظوف، نامه های فارسی، گربه های جوان ورث و شرق عدن قرار بگیرد. بخشی از این که من این رمان را پیدا کردم لذت بردن بود که من می توانستم به شدت با تحمل شخصیت اصلی، هانس Castorp، که به عنوان یک مرد جوان به طور غیر منتظره خود را به یک بیمارستان بستگی دارد. در مورد او، او را به یک آسایشگاه بالا در آلپ سوئیس سفر به دیدار پسر عموی خود را. بیماران همه درمان سل را دریافت می کنند و از آنجایی که اکثر آنها مدت زیادی بوده اند، خود را در یک فرهنگ متفاوت از @ flatlands @ که از آن می آید پیدا می کند. درست قبل از خروج، Castorp از یک معاینه فیزیکی برای تعیین علت تب که او در طول اقامت او را فرا گرفت. اما به ناامیدی او، دکتر متوجه می شود که خودش یک مورد خفیف سل را دارد! قهرمان فقیر ما برای مدت بسیار طولانی تر از سه هفته است که برنامه ریزی کرده بود، نه به عنوان یک مهمان، بلکه به عنوان یک بیمار. یکی از موضوعات جالب در رمان، درمان زمان است. دور از کوه ها، که به طور کامل از تکرارهای معمول زندگی روزمره حذف می شود، زمان به ابعاد دیگری می رسد. هر روز به شدت رژیم برای بهتر تسهیل بهبود بیماری. ساکنان از یک اتاق خواب، سالن غذاخوری، به صورت بی نظیرrest cure، @ و به عقب، به روش کاملا قابل پیش بینی حرکت می کنند. دور از آنچه انتظار می رود، این تدیوم ظاهری باعث نمی شود تا زمان کند شدن، اما به سرعت، از آنجایی که هر روز تقریبا غیر قابل تشخیص است از همه دیگران. هانس کاستکورپ یاد میگیرد که سه هفته اصلی خود را به طور قابل توجهی ذکر نکرده است: در اینجا، یک ماه کوچکترین واحد قابل اندازه گیری است. در کنار قهرمان ما، دو شخصیت برجسته دیگر وجود دارد: Settembrini، یک انسانگرای ادبی ادبیات ایتالیایی و نافتا ، یسوعیون کمونیستی تیزهدار. Castorp در هنگام گوش دادن به آتش بازی لفظی این سخنان بمباران، نقش دانشجو را ایفا می کند. این سه مرد، همراه با بازیگران دیگر بیماران مبتلا به سل، صدها صفحه از روایت و گفتگو جذاب را پر می کنند. آن را در فهرست کریسمس خود قرار دهید!

مشاهده لینک اصلی
زمانی بود که من تعجب کردم که آیا این کتاب را تمام کند. این چیزی نبود که من خواسته بودم، اما خواندن رمان ایده ای که به وسیله ایده ها هدایت می شد، به جای طرح یا شخصیت، چالش هایش را دارد. به خصوص اگر، مانند من، بیشتر خواندن خود را در شب انجام دهید، در بین رفتن به تخت و خاموش کردن نور. این نوع رمان نیست که بتوان آن را به سرعت خواند، هضم کرد و از بین برد. این نیاز به تمرکز، صبر و استقامت دارد - کیفیت هایی که من در انتهای یک روز در محل کارم اغلب فاقد آن هستم. اما من همچنان با هانس کاستورپ، قهرمان اصلی مرکزی رمان، همچنان که هفت سال طول کشید تا در سالن های بهداشت روان در آلپ ها زندگی کنم، به دنبال عشق، تاریخ، فلسفه، موسیقی، مذهب و معنای زندگی و مرگ در یک محیط بودم. نمادین از اروپا قبل از جنگ جهانی اول. من می گویم هفت سال طول می کشد، زیرا معمولا اینطور است که آنها به من نشان دادند؛ من در طول یک فصل هر چند شب بیش از دو ماه کار کردم، اما هانس کاستورپ آن سال ها خیلی کوتاه تر شد: گذشت زمان و چگونگی آن متناسب با شرایط متفاوت است یک موضوع اصلی کار است. این یک رمان است که در قالب طرح (و حتی غیر متعارف) و توسعه شخصیت کمی اتفاق می افتد. آنچه که در بسیاری از رمانهای دیگر به چشم میخورد، اهمیت آن است. این که آیا این تجدید نظرها در بخش مهمی از آنچه میخواهید از داستان خواندن دریافت کنید بستگی دارد. اگر این آرامش و سرگرمی است، پس احتمال دارد این رمان برای شما نیست، هرچند که حاوی مقدار زیادی از طنز و برخی از طنز عجیب و غریب است. اگر میخواهید یک چالش فکری داشته باشید و ذهن خود را در معرض برخی از نا امیدی قرار ندهید (در مورد من ناامیدی حداقل به طور جزئی از دانستن اینکه اگر بیشتر از ابتدا می دانستم بیشتر از کار بیفتم)، سپس ممکن است ارزشمند باشد. من احساس می کنم که من صعود به کوه و سپس به دره فرود آمده است. این همیشه سحر و جادو نبود، اما به من حس دستاوردهای داده است. و همانطور که من صفحات اخیر را بخوانم، با توجه به درخشش مان، من دعایی از خدایان ادبی دریافت کردم که از سفر من نگذاشته بودم. دیدگاه از انتهای آن، بیت های دشوار را ارزشمند ساخته است. من این رمان را با گروه توماس مان آموختم و نه به طور فعال در بحث، بلکه از بینش اعضای گروه سپاسگزارم.

مشاهده لینک اصلی
کوه سحر و جادو: توماس منس Bildungsroman Ahh، توماس مان، شما را از روز تابستان گرم در ماه اوت دستگیر کرده ام تا زمانی که شروع به دیدن نکات اول رنگ رنگ برگ ها با رنگی کردم که منجر به سقوط و ناپدید شدن نهایی می شوند . تو افکار من را در طول روزها و شبها مشغول کرده ای. من نمی دانم که آیا شما را برکت دهد یا شما را لعنت کند، زیرا می دانم که زمان ارزشمندی چیست. گاهی اوقات تیک ساعت به نظر می رسد شگفت انگیز است.به عنوان اصلی ترین سطح مان، به ما می گوید که توسعه فرهنگی و اجتماعی یک انسان، هانس Castorp است. هانس منحصر به فرد نیست برای هر یک از ما یک تخته خالص به دنیا آمده است. کسانی که ما را احاطه کرده اند، ارزش و اعتقادات ما را شکل می دهند. ما آنها را بلافاصله می پذیریم در دیگران ما آنها را رد می کنیم. هر یک از ما پیاده روی، بیدار شدن، زندگی Bildungrsoman است، اکثریت بزرگی از ما هرگز موضوع بین جلد هر کتاب است. از طریق زمان های مختلف در زندگی من بیماری را تجربه کرده ام. در یک دوره نسبتا کوتاه، به رسمیت شناختم که من در یک دوره کوتاه مدت از زندگی در یک دنیای ناامید نجات یافته زندگی می کردم. در واقع، در جوانان من، صدف مرغ، سرخک، لوزه های آلوده و خفگی حملات آسم، به من یک تعطیلات کوتاهی دادند که ساعت ها در حال خواندن کتاب های مورد علاقه ام بودم. من سیرچس، مادام کووچاس را دیدم. من در قدرت دیئونیسوس، سرپرست من، افسرده ام. در طول فصلی که من عاشق خواسته های لوتوس شده ام. اما بیشتر از هر چیز دیگری، اگر شخصیت منس از هانس کاستورپ را بعضی از اودیسه های سرگردان بپذیرم، همچنین می فهمم که ما اغلب بین سیکلا و چاریبدیس گرفتار هستیم و باید بین این دو حرکت کرد. تا زمانی که به یک بزرگسال با مسئول شغل، مسئولیت پدر و مادر، که من احتمال مرگ و میر را احساس کردم. این سقوط سال 1982 بود. هر روز با انرژی معمولی من شروع می شد تا بعد از ظهر با تب تبخیر شود و در حالت خستگی و خستگی باقی بماند. مراجعه به پزشک من لازم بود. باتری آزمایش خون دنبال شد. من برای دیدار با دکترم برای بحث در مورد نتایج آزمون بعد از ظهر همان روز بودم. او تا حدودی تحریک شده بود که کار آزمایش من به حال تشخیص داده نشد. او روی میز کنار من خیره شد و با اشاره به معبدش اشاره کرد. من ابتدایی از گریم کلاسیک گرفتم. آه، Hofrat Behrens، شما می توانید ظاهر پیروزی آغازین را به رسمیت شناختید. پرستار او را از من گرفته بود. ما هر دو منتظر تجزیه و تحلیل در دفتر خود بود.اگرچه ما در سال های قابل توجهی در سن از هم جدا شدند، ما هر دو به عشق موسیقی. هر دوی ما از سالهای دورتر، کلاشنریهای کنسرتی داشتیم. ما در مورد قطعات مورد علاقه ما موسیقی بحث کردیم. پرستار بعد از ضربه زدن، تحویل داده شد. @ خدا، من عاشق پزشکی تشخیصی، @ پزشک من با درجه بالایی از رضایت حرفه ای اعلام کرد. @ شما هپاتیت داریدخیلی جدی است؟ @ @ اوه، می تواند چیزی باشد. می تواند اسکی محدود! @ او chuckled. البته، من تا زمانی که نوع هپاتیت مشخص نشد، در یک اتاق جدا شده در بیمارستان بستری شدم. اینNon A، Non B @ هپاتیت بود. نوع C حتی در آن لحظه واژگان پزشکی را وارد نکرد. منبع بیماری من بود و رمز و راز باقی مانده است. هیچ نشانه ای تا به حال باز نگردیده است، هر چند من سالانه نمایش داده می شود. با این حال، این رویداد بیش از سی سال پیش، عامل مهمی در تشکیل Gestalt شخصی من از آنچه که به معنای یک انسان کامل است. در حالی کهHans in Luck @ از مسئولیت هفت ساله بهره مند شد، پیاده هرک سمبرتی و ناسیونالی مطلق، که هر کدام از آنها با روحیه ی مردانه روبرو شدند، من داستان خود را Bildungsroman وحشیانه و ناقص می دانم. من Castorp را در نظر نمی گیرم که تا به حال به طور کامل به جایگاه خود در جامعه به عنوان یک انسان کاملا توسعه یافته اش درآید. مطمئن باشید، نوشته های منس، بسیار جذاب و جذاب است. اما در مانس پس از آن به کارهای برجسته او، از خواننده خواسته است که خواندن دوم را به طور کامل درک کند. این، من نمی توانم انجام دهم. وقت با ارزش است. طنز تاریکی مانس باعث می شود که من چنین تلاشی را رد کنم، زیرا نمی توانم بی نظمی طولانی از شخصیت او را تحمل کنم. شاید، Joachim Zeimssen بیش از حد در نظر من از زندگی وجود دارد. شاید من متولد شدم که یک مسجد باشد من با آن موافق هستم. هان، نیاز به سرعت دارد. شاید شما در زندگی خود هدف پیدا کرده باشید.

مشاهده لینک اصلی
در نهایت این را بخوانید، بعد از چندین تلاش شکست خورده با یک ترجمه واقعا لالایی (Lowe-Porters). من خیلی طولانی از رمان واقعا فوق العاده ای گذشتم. توصیف های خیره کننده و مکالمات پیچیده و آتشین شخصیت ها واقعا شگفت انگیز است. این کتاب یک مزرعه ایده ها و افکار است و قطعا مستلزم مطالعه بیشتر است.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب کوه جادو


 کتاب آخرین روزهای والتر بنیامین
 کتاب مرگ به وقت بهار
 کتاب شادکامی، شکوفایی و زندگی خوب
 کتاب در دام افتاده
 کتاب ضیافت افلاطون (راهنمای خواننده)
 کتاب خط خطی های روح سرگردان