کتاب سیذارتا

اثر هرمان هسه از انتشارات جامی(مصدق) - مترجم: امیرفریدون گرگانی-داستان فلسفی

در اثر هیمن هس، احتمالا سیذارتا معروف ترین اثر است. این داستان زمان بودا را در جهان می گیرد، در مورد یک مرد جوان صحبت می کند و خانواده اش را برای یافتن روشنگری می کشد. با وجود ملاقات با بودا، اگرچه این همدم به سانگا پیوست، جوان سیذارتا مصمم به پیروی از مسیرش بود. سرانجام، پس از تجربه شادی و رنج زندگی دنیوی، سیذارتا سیذارتا توسط حقیقت در کنار یک رودخانه روشن شد. او به رودخانه گوش فرا داد و در آن همه اشکال زندگی یافت. او "دهرما" را در رودخانه دیده بود و تمام بشریت را روشن کرد. با سیذارتا خواننده احساس خواندن یک کتاب مهایانا را داشت، اما با ادبیات شعری شاعر و توصیف ظریف یک نویسنده. در این مقاله به بررسی این کار می توانیم بگوییم که حکمت را می توان در بسیاری از موارد در نظر گرفت، بالاترین حقیقت را می توان در معنی مختلف مهارت بیان کرد.


خرید کتاب سیذارتا
جستجوی کتاب سیذارتا در گودریدز

معرفی کتاب سیذارتا از نگاه کاربران
717. Siddhartha, Herman Hesse
سیذارتا - هرمان هسه (اساطیر، فردوس) ادبیات آلمانی
عنوان: سیذارتا؛ هرمان هسه؛ مترجم: پرویز داریوش؛ تهران، پرنیان، 1340، در 160 ص؛ چاپ دوم تهران، آبان، 1355، در 160 ص؛ چاپ دیگر: تهران، فرزان 1362؛ تهران، اساطیر، 1367، 1373؛ چاپ ششم 1375، در 134 ص؛ چاپ هفتم 1381؛ چاپ یازدهم 1394؛
مترجم: امیرفریدون گرکانی؛ تهران، فردوس، 1373؛ در 155 ص، چاپ سوم 1376؛ چهارم 1381؛ ششم 1385؛ چاپ هفتم 1387؛ شابک: 9645509114؛ چاپ هشتم 1388؛ شابک: 9789643204143؛ تهران، جامی، 1392، در 152 ص؛ شابک: 9786001760884؛
مترجم: محمد بقایی؛ تهران، نشر آرمین، 1374، در 225 ص؛
مترجم: پرویز چشمه خاور؛ تهران، نشر گلپونه، 1376، در 167 ص؛ شابک: 9646663044؛
مترجم: سروش حبیبی؛ تهران، ققنوس، 1385، در 174 ص؛ چاپ دوم 1386؛ چاپ سوم 1387؛ شابک: 9789643116286؛ چاپ دیگر: تهران، ماهی، 1394؛ در 144 ص؛ شابک: 9789642092338؛
سدهرتها، داستان برهمن زاده ی جوانی ست، که به اتفاق دوست برهمنش برای جستجوی حقیقت، و دانستن وظیفه ی انسان در زمین، خانه ی پدر و مادر را ترک میگوید، به مرتاضان جنگل میپیوندد. در جنگل، به فن ریاضت و تفکر به شیوه ی مرتاضان میپردازد، میکوشد تا نفس و موانع راه نیل به حقیقت را، در خود از بین ببرد. ولی هرچه بیش، پیش میرود، و هرچه بیشتر نفسش را تحت انقیاد درمیآورد، میبیند به همان اندازه، از حقیقت به دور افتاده است. میفهمد که ریاضت، راه وصول به مطلوب نیست. در آن هنگام میشنود، که کسی به نام «گوتاما» یا «بودا»، به آخرین مرحله ی کمال انسانی رسیده، موعظه میگوید، مردم، به دور او گرد آمده اند. سدهرتها و دوستش، برای دیدن بودای اعظم، گروه مرتاضان را ترک میکنند، آنها بودا را میبینند، و از مشاهده ی پیکر، رفتار و طرز نگاه او، شگفت زده میشوند. به مواعظ آن دانشمند یگانه، گوش فرا میدهند. بودا از درد و رنج صحبت میکند. جهان را جز رنج نمیبیند. دوستش در همان مجلس، سوگند وفاداری به بودا، یاد میکند. ولی سدهرتها با مواعظ و تعالیم گوتامای بودا، هم عقیده نیست. روز دیگر، بودا را از افکار خود مطلع میکند. به بودا میگوید: رستگاری چیزی نیست که بتوان با تعالیم، آن را به دست آورد. از آن به بعد، طالب خود میشود. در صدد نفی نفس برنمیآید. از روسپی شهر، درس عشق و لذات را فرا میگیرد. با بازرگانی، دوست و همکار میشود. باز، همه چیز را کنار میگذارد، و در صدد خودکشی برمیآید. میخواهد خود را به رود بیندازد. از رود، صدای آواز @ام@ یا روح کلمات را میشنود. بخواب میرود. پس از بیداری نیروی دیگری در خود مییابد. همه چیز زیبا، خوب و دوست داشتنی، شده است. در کنار رود میماند. شاگرد قایقران پیری میشود. قایقران، فن گوش فرادادن به آواز رود را، به او یاد میدهد. همسرش، پسرش را پیش او میآورد. اما پسر، با نیش ماری مسموم میشود. همسرش، او را چون بودای اعظم میبیند. سدهرتها، با آمدن پسر، خود را شاد تصور میکند. ولی ناصبوری پسر، زندگی او و قایقران را بهم میزند. آنگاه روزی پسر، پدر را به باد دشنام میگیرد، و کلبه را ترک میکند. سدهرتها، برای یافتن پسر، میخواهد از رود بگذرد. رود به او میخندد. او آواز و هزارآواز رود را میشنود. به جنگل میرود، تا با ابدیت و وحدانیت جهان یکی شود. در راه، دوستش گوویندا را، پیر و سالخورده میبیند. با بوسه ای، او را از جاودانی و یگانگی جهان، باخبر میکند. ا. شربیانی

مشاهده لینک اصلی
هنری میلر درباره این کتاب می‌گوید: سیدارتا داروی شفابخشی است که از انجیل عهد جدید مؤثرتر است

باید اعتراف کنم که سیدارتها مرا هم شفا داد
و یک اعتراف دیگر اینکه،هروقت این ریویوی پایینی را می بینم از خودم شاکی می شوم
چون خیلی ناقصه
شاید یک بار دیگه کتاب رو خوندم و آنچه را از کتاب فراگرفته ام به تمامی در اینجا بیاورم
یعنی کل کتابو
:)

:درمورد کتاب

سيدارتها پسر نوجواني است كه براي پيدا كردن شعله حقيقت بي تاب شده و ابتدا زندگي برهمني و بعد زندگي شمني را بر می گزیند.شمن ها همه تلاششان این است که @من@ خویش را از بین ببرند.سیدارتها بعد از چند سال در می یابد که اين @من@ همیشه همراه او و از بين نرفتني است
..زیبایی داستان بعد از این تحول آغاز می گردد

البته این @من@ هندوئی با @من@ فروید فرق داره و در اصل همان @او@ یا @نهاد@ فروید است که در مذهب به هوای نفسانی تعبیر می شود


:نتیجه

هر چیزی که درون آدم وجود دارد چه عقل و چه احساس هایی مثل خشم و غرور و عشق و شهوت و ... بی هدف در وجود ما قرار داده نشده اند و به قول غزالی باید از همه اینها مرکبی ساخت و سوار برآن بسوی کمال حرکت کرد
در جستجوی اینکه چرا اینجائیم خیلی از فیلسوفان و عارفان به این جواب رسیده اند که آن را باید در وجود خود آدمی جستجو کرد

گاهی در این کتاب ، سخنان حافظ برام تداعی می شد

سال ها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد


در خرابات مغان نور خدا می‌بینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم


غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند



امام محمد غزالی با اینکه خود را فیلسوف نمی نامید ولی خیلی ها ایشان را فیلسوف می دانند
متن زیر از کیمیای سعادت می باشد

بدان که کلید معرفت خدای - عزوجل - معرفت نفس خویش است ، و برای این گفته اند: @ من عرف نفسه فقد عرف ربه@...درجمله هیچ چیز به تو از تو نزدیکتر نیست ، چون خود را نشناسی دیگری را چون شناسی؟ و همانا که گویی من خویشتن را همی شناسم و از باطن خود این قدر شناسی که چون گرسنه شوی نان خوری، و چون خشمت آید در کسی افتی و همه ستوران با تو درین برابرند .پس ترا حقیقت خود طلب باید کرد تا خود چه چیزی و از کجا آمده ای و کجاخواهی رفت و اندرین منزلگاه به چه کار آمده ای و ترا برای چه آفریده اند ، و سعادت تو چیست و در چیست ، و شقاوت تو چیست و در چیست؟
و این صفات که در باطن تو جمع کرده اند ، بعضی صفات ستوران ، و بعضی صفات ددگان و بعضی صفات دیوان، و بعضی صفات فرشتگان است، تو از این جمله کدامی؟

و کدامست که آن حقیقت گوهر تست که چون این ندانی سعادت خود طلب نتوانی کرد: چه هر یکی را ازین غذائی دیگر است و سعادتی دیگر است: غذای ستور و سعادت وی خوردن و خفتن و گشنی کردن است ، اما غذای ددان و سعادت ایشان دریدن و کشتن و خشم راندن است و غذای دیوان ، شر انگیختن و مکر و حیلت کردن است و غذای فرشتگان و سعادت ایشان ، مشاهده جمال حضرت الهیت است ، و آز وخشم و صفات بهایم و سباع را با ایشان راه نیست ، اگر تو فرشته گوهری در اصل خویش ، جهد آن کن تا حضرت الهیت را بشناسی و خود را به مشاهده آن جمال راه دهی و خویشتن را از دست شهوت وغضب خلاصی دهی ، و طلب آن کن تا بدانی که این صفات بهایم و سباع را در تو از برای چه آفریده اند؟

ایشان را برای آن آفریده اند تا ترا اسیر کنند و به خدمت خویش برند و شب و روز سخره گیرند ، یا برای آنکه تو ایشان را اسیر کنی و در سفری که ترا فرا پیش نهاده اند ایشان را سخره گیری، و از یکی مرکب خویش سازی و از دیگری سلاح خویش سازی، و این روزی چند که درین منزلگاه باشی ایشان را به کار داری تا تخم سعادت خویش به معاونت ایشان صید کنی و چون تخم سعادت به دست آوردی ایشان را در زیر پای آوری و روی به قرارگاه سعادت خویش آوری

مشاهده لینک اصلی
بنابراین در هند هند به نام سیذارتا که به دنبال روشنگری معنوی است، یک هیپ کثیف کثیف در نظر گرفته شده است، اما به جای رفتن به یک کلیسای خوب مسیحی مانند یک فرد عادی، او به مدت چند ساعت با برخی از هیپ های کثیف کثیف در اطراف جنگل سرگردان است. پس از دیدار با بودا، او در نهایت خسته از عصبانیت و بی خانمانی می شود و او به شهر می رود، جایی که او پول زیادی می کند. این خوب است، زیرا همه می دانند که مشارکت در سرمایه داری تنها راه مناسب برای زندگی است. به عنوان یک جایزه، او همچنین با یک زن زیبا ملاقات می کند. سپس، زمانی که او زمان خوبی داشته باشد؛ انجام کسب و کار، نوشیدن، قمار کردن و همکاری با زن، ایده های هیپ هوشی دنگ دوباره باز می شود و او از همه آن ها دور می شود. فراموش نکنید که کریس فارلی روز شنبه شب را زنده می کند و جیغ می زند که کسی می تواند در یک ون پایین رودخانه زندگی کند؟ خوب، این هیپی به پایان می رسد زندگی در یک کلبه توسط رودخانه. و این حتی بدتر از آن است که حداقل شما می توانید رادیو را در یک ون پخش کنید. سرانجام سیدارتا فکر می کند که رودخانه خدا است. یا چیزی احمقانه مثل این. این فقط معنایی ندارد هر روز یکی از آنها را ریشه های لی کودک به من بدهید. جک ریکر مرد مردی است و فقط شوخی می کند. در واقع، این یک تمثیل زیبا در مورد یک مرد است که از طریق مراحل مختلف به دنبال یک تلاش مادام العمر برای از بین بردن خود را از خود، به طوری که او می تواند صلح و روشنگری واقعی را می دانم. آن را پر از نوشته های باور نکردنی، و آن را به اندازه کافی کوتاه و هوشمند به نگه داشتن توجه حتی doofus مانند من. این را در دسته کتابهایی قرار دهید که هر کس حداقل باید یکبار بخواند.

مشاهده لینک اصلی
هر چه. بله بله بله سامانا. بله بله بله کمال. بله بله بله سامسارا. رودخانه بله بل بله. بله بله بله ام.

مشاهده لینک اصلی
من عذر خواهی می کنم اگر این بازنگری دوبارهGUSHness @ با این حال، به من داد که یک تجربه از یک ماهه که در اغلب موارد اتفاق نمی افتد، بنابراین من فکر می کنم آن است که قطعا ارزش ستایش من بر آن پشیمان. هسه، داستان زیبا و داستان عمیق شخصی، بیان نهایی سفر خود کشف را ایجاد کرده است. این کتاب داستان سید خارچا، پسر جوان و درخشان پسر برهمین را در هند باستانی، را در بر می گیرد. برهمین، کست احترام متشکل از شاعران، کشیشان، معلمان و محققان است ***. [*** سریع یادداشت جانبی\n: به یاد ماندنی بودن این است که گروه تروریستی آنها از ورزشکاران اخلاقی سوء ظن، ذاتا ذاتا مشکوک و سیاستمداران اخلاقی ورشکسته نیست ... من فقط گفتم !!] در ابتدای داستان، علیرغم جذب همه ی آموزه های پدرش و به دنبال همه آیین های مذهبی و مراسم مذهبی خود، سیذارتا محتوا نیست. او عمیق می داند که چیزی وجود دارد که از دست رفته است و تصمیم می گیرد که پدر و آینده اش را ترک کند و به روشنگری بپردازد. او با همراهی زندگی طولانی خود برای پیدا کردن معنای زندگی توضیح می دهد. تصمیم گیری که پدر سید هارتها را کمتر از یک camper خوشحال می کند. بنابراین یکی از داستان های واقعا استثنایی در ادبیات مدرن را آغاز می کند. سفر سیذارتا او را از نخبگان مردمش می برد: 1. اول، به گروهی از زوجین که از دارایی های شخصی سر در می آورند و دنیای فیزیکی را به عنوان منبع تمام درد ها می بینند. 2. بعد از یک آشپزی زیبا که سیذارتا را مرموز از عشق فیزیکی به جهان می آموزد؛ 3. سوم، به یک معامله گر ثروتمند که سیذارتا را در مورد سود، تجارت و لذت های دنیوی آموزش می دهد؛ 4. سپس به یک زندگی عجیب و غریب که در آن سیذارتا می خورد، نوشیدنی ها، قمارها و فریب های متعدد جنسی را در راه بسیار SinCityesque تحریک می کند ... 5. در نهایت، بازگشت به یک زندگی مستعمره، اما یکی که جهان و همه چیز را در آغوش آن را به عنوان ویژه و منحصر به فرد. در تمام مراحل مختلف سفر او، سیذارتا چیزی را در هر کسی که با او تعامل دارد پیدا می کند و هر مرحله او را به هدف نهایی نزدیک می کند. از طریق نوشته های ظریف و عمیق، هسن، از طریق سفر سیذارتا، ارزش اساسی هر یک از افراد روی زمین را نشان می دهد. هر کس چیزی برای کمک به جهان دارد. تحقق نهایی سیذارتا از هدف او برای یافتن روشنگری، به سادگی شگفت انگیز است و من نمیتوانم قویتر از آنکه همه را بخوانم توصیه کنم. یک شهروند آمریکایی از میراث ایرلندی که در لاس وگاس زندگی میکند. من کاتولیک رومی شدم و بیشتر درس های تحصیلی دوره کارشناسی و تحصیلات تکمیلی را در مورد فلسفه، تاریخ و ادبیات غربی گذراندم. من فقط به ذکر است که من کاملا طبقه بندی شده بودم که می توانستم به شدت با داستان سیذارتا شناسایی کنم، به رغم زمینه ای که تا کنون از دیدگاه @ @ @ @ @ در نظر گرفته نشده بود، شما احتمالا می توانید دریافت کنید. من فکر می کنم که توانایی آن به طور کامل به من شیرین است نه نشان دهنده ی درخشندگی و زیبایی نثر هسی، بلکه طبیعت جهانی داستان و توانایی آن در فراتر رفتن از همه ی موانع به درک. این یک مطالعه شگفت انگیز است، اما یک شخص عمیقا شخصی است و من فکر می کنم که همه چیز از خواندن آن چیزی متفاوت خواهد بود. امیدوارم چیزی بسیار، بسیار مثبت باشد. 5.0 ستاره بالاترین توصیه های احتمالی !!

مشاهده لینک اصلی
اگر می توانم زمان را بازکنم * یا شاید از طریق برخی از پورتال هایی که به من مراجعه می کنند با خود 14 ساله خود مراجعه کنم، کتاب های زیادی وجود دارد که من به من توصیه می کنم، شانه هایم را برای فشردن قاب مچ دست من و اصرار میورزد که به زودی به جای آنکه بتوانم انتظار داشته باشم تا زمانی که امسال بیش از حد قدیمی و غم انگیز و بیش از حد بحرانی برای درک و ارتباط با آنچه که باید بگویم، آنها را بخوانم. اگر این طور بوده باشد، امروزه این گمانه زنی امروز، احتمالا رمان های بیشتری را به عنوان جادوی سرزنده و سرخوش مغز، به جای اینکه، خوب، چیزهای بسیار خوبی که من در طول دو سال گذشته از آنها خوشنود کرده بودم، خیلی بیشتر خواندم. روزها برای جذاب شدن برای هیچ دلیلی نه صرفا برای رضایت خفیف تکمیل یک کار. ایده اصلی اشتباه من در مورد این رمان بود - که به اندازه کافی برای انجام آن به مدت طولانی برای من برای رفتن به خواندن آن - این است که آن را به طور خاص در مورد بودا. (من نمی خواهم توضیح دلیل این تصور غلط، راست؟ خنک، در حال حرکت بر روی.) من فکر کردم شاید آن را مانند یک بیوگرافی بود و یا نوعی از عجیب و غریب Hessian Alt-history یا، خوب ... صادقانه، من در مورد آن فکر نمی کنم خیلی فراتر از آن، و حتی این فرض ها به صورت فازی شکل گرفته و اساسا میکروسکوپی بودند. خوشبختانه، هسن رمان خود را در یک جهت بسیار جذاب تر با تمرکز بر روی یک عضو سابق متعهد و خود محدود کننده جنبش سامانا می گیرد که در عشق عامیانه واقعی Playboy Bunnyâ € ™ از یک گال، یک وسواس کوچولو شهوت انگیز است که به سرعت حرکت می کند او را از ایمان او و به خاندان او دور کنید. مواد مخدر، نوشیدنی، قمار، حرص و طغیان و فحشا برای سال ها ادامه دارد. و سالها و سالها و سالها. بعضی از شما ممکن است با مکانهایی که او در نهایت خود را پیدا می کند آشنایی داشته باشد: احترام، نفرت نفرت، آنچه که اگر چه، اگر بیماری نیست، بیماری های جسمی، سال های از دست رفته، انعکاس وسواس، یعنی کلاهبرداری بی حد و ح D خانه، چیزی برای نشان دادن خود را indulgences، خرد کردن روحانی و افسردگی دندان، نشان می دهد، etfofghin cetera. آیا هنوز هم وجود دارد که هرگونه کثافتی که با خود نداشته باشد، عمل گناه یا احمقانه ای نیست که مرتکب شده است، بلکه دردناک بودن روحی است که به خود نیاورده است؟ آیا هنوز هم در همه جا ممکن بود زنده بماند؟ یک مکان تاریک، بدون شک. متأسفانه، این نقطه ای است که کتابی که ابتدا کمی خسته شده بود و پس از آن به طور کامل درگیر شد، به طور ناگهانی تبدیل شد واقعا واقعا تحریک کننده لعنتی. هسه، کلمه اسلش-مفهوم @ Om @ را می گیرد و از آن به عنوان نهایی - و احتمالا کوتاه ترین نام - deus ex machina از تمام زمان ها در آرشیو های گرد و خاک کتابخانه های شخصی من استفاده می شود. پس از گذراندن چند دهه بدون تعداد زندگی مانند Robery Downey Sheen، شخصیت ما در کنار یک رودخانه نشسته است، من چند دقیقه از @ Om @ رد می شوم، قبل از آن که به طرز معجزه آسایی به او برگردد و همه روشنفکران و صلح دوباره و گناه (این حتی از راه دور پایان رمان هم نیست، پس لطفا اسپویلر را نادیده نگیرید). پس منتظر چی؟ نه برای نهمین، اما اگر من حتی خم شدن دندان های خفیف دندانه ای داشته باشم، تقریبا به نیازهای بی پایان قهوه و 800 میلی گرم ایبوپروفن، یک حیوان و / یا فردی که با قطره های مایع ب 12 مخلوط می شود، تقریبا یک فصل کامل درام تلویزیونی به سقوط، و سطوح مختلف پشمالو به منافع در مورد همانطور که من franting حلقه استوارت اسمالی نقل قول در سر من فقط برای نگه داشتن شیاطین در خلیج. مطمئنا، من روشن نیستم و می دانم که در حال حاضر کاملا شبیه Wimp کل است، به خصوص در مقایسه با یکی از آن نوع خودمحور به عنوان یک نوع راهب، اما ایل می گوید که داستان او عملا صرف نیمه عمر در پوسته های آب نبات شکلاتی با برهنه بدنها در اطراف او، در حالی که شیشه شیشه ای را برداشته بود، لایحه ی دلار را در بر می گرفت، معنای جدیدی را به عبارت @ خراب کردن واگن می انداخت. @ سپس دوباره حدس می زنم که در یک مسیر روحانی می توانم مانند یک سوار دوچرخه سوار شوم ؟ من تصور نمی کنم که هر زمانی که من از بچه ی Amish که به Rumspringa روستای خود آورده می شنوم، موهایش سفید می شود. به هر حال، نکته من این است که همه چیز به سرعت سریع اتفاق افتاد و من آماده نبودم. تمام این نیتپایک باعث می شود صدایی مثل کتاب من نباشد، گرچه من تقریبا همین کار را کردم. ترسناک به عنوان کلsetting رایگان پرنده @ تصویر (به عنوان یک شخصیت به معنای واقعی کلمه آزاد پرنده در روز عاشق خود را تصمیم می گیرد به ترک او به دلیل نمادین آن)، قلب من در حالی که سید هارته و split gal راه ها و همه چیز که پس از تمام عام Om اتفاق افتاد، من را به عقب به داستان. من به خصوص پایان دادن به حفاری، به عنوان ابهام در بسیاری از مکان های مناسب وجود دارد، و آخرین صحنه بسیار دوست داشتنی است. آن را بخوان، من جوانم بعد از اینکه آلمانیاش را از Biff دریافت کردید، آن را بخوانید. آه، و صحبت از آلمانیا، شما قطعا می خواهید به نگه داشتن آن چیز، به دلیل، عسل، اجازه دهید من چیزی کمی در مورد اقتصاد جهان در اوایل قرن 21 به شما بگویم ... * هاها، چارس کاملا در سر شما گیر کرده است اکنون. مکنده

مشاهده لینک اصلی
اکثر ادیان آن را به عنوان @ Enlightenment @ میشناسند، وقتی فرد از خودش فراتر میرود و خودش را به عنوان یک واقعیت نهایی میبیند. این می تواند تئیستی باشد (Aham Brahma Asmi -I Brahman @ یا Tat Tvam Asi - @ Thou Art That @ Hinduism) یا آتئیستی (Nirvana بودایی، بر اساس Anatman - @ non-soul @)؛ اما فردی که به آن دسترسی پیدا می کند، با توجه به تمام منابع، جذب عمیق می شود. برای رسیدن به این مرحله، باید یک مسیر دشوار را تحمل کرد. کارل گوستاو جونگ فرایند @ individualation @ را نام برد: جوزف کمپبل آن راthe journey heros نامید. هرمان Hesss شخصیت اصلی نام سیذارتا یک مرد است که بر این سرمایه گذاری استوار است. سیذارتا، جوانان برهمین خوش تیپ که ظاهرا همه چیز را دارند، از زندگی ناراضی است: با تمام آن بی اهمیت بودن. او با دوست خود Govinda خانه را ترک می کند و به گروهی از معشوقه ها (سامانا) می پیوندد که راه زندگی را رد کرده اند. با این حال، دنباله ی واقعی او، سیذارتا می یابد که انکار ساده برای او کار نمی کند: او به دنبال تعالی به بودا می پیوندد. با این حال، او به زودی می فهمد که هر گونه دانش که باید داشته باشد، باید تجربی باشد. خروج از گاویندا برای تبدیل شدن به یک جادوگر بودایی، سیذارتا خود را در دنیای نفسانی در سراسر رودخانه غرق می کند، جایی که کمالا از طرف خاتمالان به خاطر لذت بردن از گوشت او را تربیت می کند و بازرگان به او می آموزد که در تجارت اسرار آمیز باشد. سیذارتا به زودی از اینها نیز استفاده می کند: او به نفع بازگشت به رودخانه می رود (معلوم نیست که فرزندش در کامالا رشد می کند) و توسط Vasudeva قایقرانی سالم به عنوان یک کمد گرفته شده است. در اینجا، در حال عبور از مردم در سراسر رودخانه، سیذارتا در نهایت به دست می آید روشنفکری - نه از یک معلم بزرگ، نه از سالهای ربوده شدن و نه حتی از محبت Vasudeva (حتی اگر او اشاره راه) - اما از رودخانه. مرگ کاملاس و رها شدن پسرانش از پدر بیگانه، تحصیلات خود را به پایان می رساند، زیرا ناراحتی به صلح تبدیل می شود. سپس وقت خود را برای Vasudeva، مربی، برای ناپدید شدن - ترک دانش آموز خود را تنها با رودخانه. چه رودخانه به سیذارتا گفت\nرودخانه جریان دارد و یکی با اقیانوس می شود. بخار از اقیانوس به ابرها می افتد، و در کوه فرود می آید، تبدیل به رودخانه می شود. رودخانه همچنان در حال جریان است: بی وقفه، هرگز تجدید، هرگز یکسان نیست - با این حال، ابدی است. رودخانه جریان دارد و رودخانه است. در سطح خود، می توانید چهره های همه عزیزان خود را مشاهده کنید: زنده، مرده یا هنوز متولد شده اید. در سر و صدا رودخانه، اگر به دقت گوش کنید، می توانید AUM مقدس را بخوانید - اولین هجایی به سمت خارج، دومین در داخل، سومین سکوت ... و چهارم، تمام سکوت که شامل صدای اقیانوس کیهانی در رحم آن است. به شدت توصیه می شود.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب سیذارتا


 کتاب مرگ به وقت بهار
 کتاب شادکامی، شکوفایی و زندگی خوب
 کتاب در دام افتاده
 کتاب ضیافت افلاطون (راهنمای خواننده)
 کتاب خط خطی های روح سرگردان
 کتاب خرگوشی به نام جان رالز و مسابقه ی عادلانه