کتاب داستان دوست من (کنولپ)

اثر هرمان هسه از انتشارات ماهی - مترجم: سروش حبیبی-داستان فلسفی

سه داستان از زندگی Knulp، یکی از فرزندان Taugenichts Eichendorff، یکی از جذاب ترین قطعات هراسان پیشگام هانس است. در نتیجه آثار او، آنها بخشی از چرخه بزرگ داستان های Gerberau است، که به ما زندگی در یک شهر کوچک Swabian در دوران قرن بیست و یکم، به عنوان مثال از سرنوشت های شخصیت های متعدد و متمایز است.


خرید کتاب داستان دوست من (کنولپ)
جستجوی کتاب داستان دوست من (کنولپ) در گودریدز

معرفی کتاب داستان دوست من (کنولپ) از نگاه کاربران
قوت داستانی این اثر علی رغم کوتاه بودنش خیره کننده است
شخصیت پردازی عالی است، البته گاه انتظاری که در خواننده ایجاد میشه برآورده نمیشه.

مشاهده لینک اصلی
خدا به او گفت: ببین، من تو را جز این طور که هستی نمی خواستم. تو به نام من صحراگردی کردی و پیوسته اندکی میل به آزادی در دل اسیران شهرها پدید آوردی. به نام من دیوانگی کردی و تمسخر دیگران را برتافتی. آن ها نه تو، که در تو مرا مسخره می کردند یا دوست می داشتند. تو فرزند و جزئی از منی و هر لذتی که بردی یا رنجی که تحمل کردی من در آن شریک بوده ام.

مشاهده لینک اصلی
اولین بار که سعی کردم آن را بخوانم درست بعد از دیمین بود، سال گذشته در ماه آوریل، و من نمی توانم ... بعد از سه یا چهار صفحه احساس کردم که من آن را دوست ندارم و آن را خسته کننده خواهد بود. من فقط می خواستم آن را بخوانم زیرا در آن زمان من در مورد کارهای Hesses بسیار هیجان زده شدم و می خواستم بیشتر و بیشتر از او بخوانم. اکنون دوباره شروع کردم و موفق به پایان آن شدم. در حالی که خواندن آن، احساس کردم این تنها 2 است از 5 ستاره نوع کتاب، به این دلیل که اجازه می دهد آن را ببینید: در مورد چیزی خاص در مورد آن وجود دارد، با کمال میل به نظر می رسد، در مقایسه با سایر آثار از او که من 3 ستاره (به عنوان مثال: Klingsors آخرین تابستان، که Ive بسیار لذت می برد، و یا سفر به شرق) اما پایان آن، نه به معنای واقعی کلمه آخرین صفحات، بلکه پایان @ End @ به سخن گفتن، که در آن خدا به او صحبت می کند و سرنوشت او را توضیح می دهد، این بخش باعث بازخوانی من شد و به همین دلیل من آن را 3 ستاره: @ نگاه کن، @ گفت خدا. @ من تو را دوست داشتم و هیچوقت متفاوت نیستم شما به عنوان اسم من سرگردان بودید و در هر کجا که رفتید، عشایر سکونت یافته را برای آزادی به ارمغان آورد. به اسم من، شما چیزهای احمقانه ای داشتید و مردم شما را گول زدند من خودم در تو خندیدم و در تو دوست داشتم تو فرزند من و برادر من و بخشی از من هستی هیچ چیزی از آن لذت نمی برده و رنج می برد که من از آن لذت نمی بردم و رنج می برید. @ این کاملا دیدگاه شما را در Knulp و در کل کتاب تغییر می دهد. Knulpool بازتاب های زیبایی دارد، بعضی از آنها وجود دارد: Knulp گفت: @ هر انسان داشتن روح او، او نمی تواند آن را با هر نوع دیگری مخلوط کند. دو نفر می توانند ملاقات کنند، آنها می توانند با یکدیگر صحبت کنند، آنها می توانند در کنار هم باشند. اما روح آنها مانند گلهاست، هر کدام به محل آن ریشه دارد. یک نفر نمی تواند به دیگری برسد؛ زیرا باید از ریشه هایش جدا شود و آن را نادیده بگیرد. گل ها عطر و بذر خود را می دهند، زیرا می خواهند به یکدیگر بروند؛ اما یک گل نمی تواند کاری انجام دهد تا بذر به جای درستش برسد؛ باد می رود و باد می رود و می رود جایی که دلم می خواهد.منظورم این است که یک دختر زیبا به نظر نمی رسد بسیار زیبا باشد، اگر ما نمی دانستیم که فصل او است و زمانی که پوسته پوشیده از آن رشد می کند و می میرد. اگر یک چیز زیبا برای همیشه برای همیشه باقی بماند، Id خوشحال می شود، اما همه ی آن ها با نگاه سردتر به آن نگاه می کنند. Id می گویند به خودم: شما می توانید آن را در هر زمان نگاه کنید، آن را نمی باید امروز است. اما زمانی که می دانم که چیزی فاسد می شود و همیشه برای همیشه نمی ماند، من به آن نگاه می کنم نه فقط از شادی، بلکه از محبت نیز.برای من هیچ چیز زیباتر از آتش بازی در شب نیست. توپ های آبی و سبز وجود دارد، آنها در تاریکی ظاهر می شوند و در اوج زیبایی آنها دو برابر می شوند و آنها از بین می روند. هنگامی که آنها را تماشا می کنید، خوشحال خواهید شد، اما در عین حال می ترسید، زیرا در یک لحظه تمام می شود. خوشبختی و ترس با هم همخوانی دارند و بسیار زیبا تر از آن است که اگر طولانی تر ادامه یابد @

مشاهده لینک اصلی
â € زیباترین چیزها، من فکر می کنم، ما را به چیزی دیگری علاوه بر لذت بردن؛ آنها همچنین با احساس غم و اندوه و یا ترس ما را ترک می کنند. â €\nآیا برای شما اتفاق می افتد که وقتی خواندن یک کتاب را که واقعا دوستش دارید بخواهید آن را پایان دهید. دقیقا چطور Knulp توضیح می دهد که عبارتش: زمانی که چیزی را زیبا می بینید، نمی خواهید آن را به پایان برسانید، اما مرگ آن چیزی است که واقعا زیبایی آن را به ارمغان می آورد ... یا اگر آن را ابدی، هنوز هم آن را دوست داشته باشید؟ در مورد من، من فکر می کنم Id نه. اگر شک و تردید بود که هرمان هسه یکی از نویسندگان مورد علاقه من، پس از آن، بیشتر وجود دارد. این کتاب اثبات نهایی است که هرمان هسه آن را به گروه کوچکی از نویسندگان مورد علاقه من ساخته است. در این مورد، ما Knulp، یک مرد جذاب، مرد خوش تیپ با استعدادهای زیادی - موسیقی، رقص، و غیره \"این باعث می شود همه مردم اطراف او یا برای او سقوط، لبخند و یا، به عبارت دیگر، روز خود را. او سرگردان است و همیشه برای مهمان نوازی مردم می نگرد. اما، حتی زمانی که او باعث می شود مردم برای مدتی احساس شادی کنند، او اینطور احساس نمی کند. او احساس تنهایی و بی خوابی میکند. تن در این کتاب واقعا افسرده است. آن را به سه بخش تقسیم کرد و همه آنها به نظر می رسید که اگر راوی احساس نوستالژی داشته باشد، اساسا Knulps بیشتر عود مجدد است. God himself شخصیتی در کتاب است، و او کسی است که به Knulp می گوید (زمانی که او غوطه ور است در افسردگی نهایی خود هنوز هم بزرگ است) معنای زندگی او. در نهایت Knulp درک می کند، و من در آن لحظه احساس خونم را به یخ تبدیل کردم. پایان، همانطور که کل کتاب، بسیار عمیق بود. فکر میکنی کتابهای عمیق خوانده ای؟ سپس شما باید این یکی را بخوانید. من این کتاب را بسیار توصیه می کنم. دیمین هنوز کتاب مورد علاقه من هرمان هسه است، اما Knulp هنوز برجسته است.

مشاهده لینک اصلی
تاناکا ± aytam ± آیا همه ± در یک gã¶ã§eb که خود را می داند به یابم شود Knulp دروغ از سه داستان اصلی ± N سونا سازمان ملل متحد خواننده یک زبان @ Knulp @ هرمان هسه یا ± L پس از (1922) نوشته آلدان ± آیا ± muhteåÿe من یک رمان در ماهیت کارش @ سیذارتا. Knulpun احتمالا تنها اروپایی در یک کتاب است که بر شخصیتی که به دنبال معنای زندگی مانند شخصیت سید هارتا است، می کشد. Acai با ± SA ± yla شیرین ± SA ± انسان yaåÿamä ± NA ± آن N کا ± olduäÿ ارزشمند و Güzel می یابد ± اصلی و ± ± z به olduäÿ مدت زمان شد ACE هرگز ± N ناخشنودی یقه ± NA ± lmamasä ± NA ± دفاع gerektiäÿ هسه، پایان با تصویر خداوند در تصویر، این رمان علمی قابل توجهی بسیار پیشرفته و به پایان رسیده است. فقط deäÿil هسه یافتن همه دوستداران okumasä ادبیات نار را دوست دارد ± ± ± SE رمان ã¶nerdiäÿ من KA biri.03.05.2015ä ° stanbul در، تورگوت tã¼rkiyealp

مشاهده لینک اصلی
یک داستان عجیب / رمان Knulp. فقط تنهایی و احساسات شاد می توان به زیبایی گفت. هر مرد روح خود را دارد، او او را با یک روح موفق نمی کند. Ä ° انسان ممکن است با هم yaklaåÿ می توانید با یکدیگر صحبت، ممکن است نوک پا راست یکدیگر است، اما لارا benzer زمین bulunduäÿ ruhlarä ± ± انباشته kã¶k ã§iã§ek سلمان؛ hiã§bir ص سپر ± ± NA öTeki گونه توانیم، آن را به ترک kã¶kã¼nã¼ ویندوز XP، bã¶yl baåÿara یک آیر نمی ضروری است. بوی توت و دانه ها مشتاق صحبت با یکدیگر هستند اما یک دانه istediäÿ زمین ulaåÿmasä ã§iã§eäÿ دست در مورد ± به این معنا نیست یک چیزی، rã¼zgã ¢ است ± RA N IAY این، rã¼zgã ¢ R کانادا ± آن را می خواهم مثل این، فراتر از دو اثر از yã¶n خواهان کانادا ±. @ ( Knulp، 2004، p: 54)

مشاهده لینک اصلی
این بهترین کتابی است که تا به حال خوانده ام.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب داستان دوست من (کنولپ)


 کتاب آخرین روزهای والتر بنیامین
 کتاب مرگ به وقت بهار
 کتاب شادکامی، شکوفایی و زندگی خوب
 کتاب در دام افتاده
 کتاب ضیافت افلاطون (راهنمای خواننده)
 کتاب خط خطی های روح سرگردان