کتاب جاودانگی

اثر میلان کوندرا از انتشارات علم - مترجم: حشمت الله کامرانی-داستان فلسفی

This breathtaking, reverberating survey of human nature finds Kundera still attempting to work out the meaning of life without losing his acute sense of humour. It is one of those great unclassifiable masterpieces that appear once every twenty years or so.

It will make you cleverer, maybe even a better lover. Not many novels can do that. Nicholas Lezard, GQ


خرید کتاب جاودانگی
جستجوی کتاب جاودانگی در گودریدز

معرفی کتاب جاودانگی از نگاه کاربران
اولین کتابی که از کوندرا به طور کامل (و نه گزیده‌ای) خواندم این کتاب بود. به اصرار چند تا از دوستان که خیلی از قلم کوندرا خوششون اومده بود و توصیه می‌کردند.
البته که با خواندن یک اثر نمی‌شه به طور کلی راجع به قلم نویسنده نظر داد اما این کتاب اونطور که باید جذبم نکرد و فکر می‌کنم باید برای قضاوت شخصی در مورد قلم کوندرا، کتاب دیگه‌ای از ایشون رو بخونم. البته کمی دیرتر.
از نظر من پراکندگی مطالب و مانیفست‌های نویسنده در متن خیلی زیاد بود. که در مورد دوم ظاهرا بین نویسنده‌های چک شایعه. اگر قصد خواندن این کتاب رو دارید، انتظار نداشته باشید که صرفا یک رمان رو می‌خونید، گرچه مستعد تبدیل شده به رمان رو داشت، اما بیشتر تحلیل جامعه شناسی و روان شناختی بود (نظر شخصی منه البته).
پراکندگی داستان و وقایع و نظرات متعدد نویسنده و تحلیل‌هاش کمی برام خسته کننده بود.
خیلی سعی کردم توصیف مناسبی برای تجربه‌ی خوانشم از این کتاب بنویسم، در اواخر کتاب خود کوندرا توضیح جالبی نوشته بود:
@اگر خواننده‌ای یک جمله کتاب مرا نادیده بگیرد، نمی‌تواند هیچ چیز از آن را بفهمد، ولی در کجای جهان می‌توان خواننده‌ای پیدا کرد، که از روی یک خط نگذشته باشد؟ آیا من خودم بیش از هرکس از روی سطرها و صفحه‌ها نمی‌پرم؟@

بارها و بارها پیش اومد که از روی خطی یا صفحه‌ای بپرم، نه به این معنی که نخونمش، اما به این معنی که درست و کامل درک نکردم و سطحی خوندمش.
شاید به دلیل ترجمه بود که به نظرم خیلی روان نبود.
یا به دلیل سانسورهای تحمیلی (کی قراره که سانسوریسم دست از سر هنر برداره؟!)
نسخه‌ای که من دارم (چاپ 1384 نشر علم) به شدت نیاز به ویراستاری داره.

مشاهده لینک اصلی
قهرمان اصلی کتاب از حرکت دست پیرزنی ساخته می شود که در استخر مشغول تعلیم شناست ،وقتی بیرون می آید برای مربی اش دست تکان می دهد و ازهمین حرکت است که شخصیت خیالی اگنس در ذهن نویسنده شکل می گیرد و به تبع اون در طول کتاب به داستان شخصیت هایی که مستقیم یا غیر مستقیم ،به اگنس مربوط هستند، پرداخته می شود.

کتاب ،حاوی مفاهیم فلسفی ،روانشناختی و سیاسی زیادی است که گاهی اوقات انقدر گیج کننده می شد که مجبور میشدم یه صفحه رو دو بار بخونم یا حتی از سر بعضی از اون ها که پیچیده تر بود، بگذرم.یه جوری بود انگار کوندرا می خواست تمام افکار و عقیده ها و عقده هاش رو تو این کتاب بگنجونه که عاقبتش هم تبدیل شده بود به کتابی نه چندان دلچسب و کسل کننده که خواننده رو به زور دنبال خودش می کشونه
من به کوندار ارادت خاصی دارم و همیشه از خوندن نوشته هاش لذت می برم ولی باید بگم که این کتاب دیگه یه مقدار زیاده روی بود ،داستان انسجام خاصی نداشت و دائما از یه داستان به یه داستان دیگه و از یه شخصیت به یه شخصیت دیگه تغییر میکرد.
بخش هایی از کتاب
وقتی که دیگر دلواپس آن نباشیم که در چشم محبوبمان چگونه دیده شویم معنایش این است که دیگر عاشق نیستیم
***
هیچ چیز بیشتر از آوردن دلیل برای توجیه بی فکری به کوشش فکری نیاز ندارد
***
زشتی جنگ در این است: نزدیکی خون ریخته دو طرف،مجاورت شهوانی دو سرباز،که چشم در چشم هم،یکدیگر را با سر نیزه می درند
***
بی نهایت جای خوشوقتی است که تا به حال جنگ ها را فقط مردها اداره کرده اند . اگر زن ها می جنگیدند چنان در بی رحمی پایدار بودند که روی سیاره ما حتی یک موجود بشر باقی نمی ماند

مشاهده لینک اصلی
من از زمان بسیار دشواری در زندگی ام گذشتم و فقط برای بیان یک خلاصه ای از وضعیت کل من، نمی دانم کجا هستم. اما من خودم را در این کتاب یافتم. چیزی که در مورد خواندن است، در سرتاسر دخمه پرپیچ و خم در سر شما قرار دارد، تا زمانی که چیز جدیدی پیدا نکنید. این کتاب تا کنون بهترین چیز است که تا به حال خوانده ام. من هیچ رمان دیگری از این نویسنده را نمی دانم و شاید به خاطر این است که من این کتاب را خیلی دوست داشتم. سبک روانی او، راهی که در آن او می تواند چیزهایی را که ناخودآگاه شما را توصیف می کند توصیف کند، شما واقعا فکر می کنید عمیق درون سرتان است، او آنها را بسیار واقعی می کند ... بنابراین ملموس ... شخصیت Agnes شخصیتی است که می تواند من را بهتر توصیف کند من می توانم در تمام زندگی ام من حتی چیزهای زیادی را می فهمم که قبل از خواندن این مطلب نفهمیدم. روش کوندرا برای توضیح طبیعت انسانی، همانطور که همه چیز را فکر می کنیم، او فقط شگفت انگیز است. اکنون من نمی توانم بفهمم که آیا کتاب دیگری قادر خواهد بود از این یکی فراتر رود ، به جز یک کتاب نوشته شده توسط میلان کوندرا. این یک کتاب است. هیچ چیز دیگر. درخواست تجدید نظر: 8.5. ضعف: 9.0 آیا می توانم آن را تجدید کنم؟ 9.7Transcendence: 9.5Average: 9.175 من بسیار هیجان زده به خواندن چیزهای دیگر از این نویسنده.

مشاهده لینک اصلی
گفت زمانی که حمله از زشتی کاملا غیر قابل تحمل می شود، خرید © در گلفروش یک nomeolvides nomeolvides منحصر به فرد، که ساقه بلند و باریک با florecita آبی مینیاتوری Saldra © با او © خیابان و نگه دارید © قبل چهره خیره در او © L برای بیشتر ببینید که این نقطه آبی زیبا منحصر به فرد، آن را به عنوان آخرین چیزی که شما می خواهید به برای من و برای چشمان من رو به یک دنیای که من را متوقف دوست نگه .... درست به ایدئولوژی خود را از گناه، به نمایش گذاشته در همان اثر، داستان کوندرا هر فرضیه وحدت می شکند و ساخت یک فتنه ادبی متراکم، قدرتمند است. و پراکنده کوندرا برای یک داستان واحد کافی نیست و پرانتز، ابعاد ناپذیر، بازی های فکری که متن اصلی مرکزی را متنوع می کند را معرفی می کند. نوشته شده به عنوان یک رمان و جاودانگی مقاله، بازتاب در کاهش ایدئولوژی، در فقر مترقی معنوی، از دست زدن و سقوط هویت فردی، عشق و ناتوانی به عشق، انطباقات و وجودی matemática، عجیب و غریب عرفانی ... و بین دقت بسیار و تخصص، کاندرا از اوراکل استفاده می کند: ژنسس، روند اختراع رمان خود را توضیح می دهد. او این کار را به شکلی عالی انجام می دهد، با نمایش عقلانی که خیره می شود و با اقتدار کسی که تجارت خود را به کمال می داند. کوندرا راه بدر کردن، به عنوان شخصیت خود ... و مهمتر از همه اگنس راه بدر کردن، پارادایم عجیب و غریب ± amiento و تنهایی، از روشن بینی و شهود.

مشاهده لینک اصلی
اگر بعد از گذراندن، با همسرتان در طول زندگی با هم زندگی کنید، می توانید؟ @ چطور در دنیا زندگی می کنید که با آن مخالف هستید؟ چگونه با افرادی زندگی کنید که رنج و شادی آنها را به اشتراک نمیگذارید؟ هنگامی که شما می دانید که شما در میان آنها تعلق ندارید؟ آگنس و لورا، خواهران با صفات مخالف رمان تنوع کاندراس را به عنوان او شخصیت های فانتزی از گذشته مانند گوته و Himingway همراه با خود و دوست به عنوان راوی برای ایجاد فرصت برای فکر کردن در مورد چه کسی ما یک فردی هستیم که جاودانگی را دنبال می کند و برخی از علامت ها را در این جهان می کشد - یا فردی که می خواهد بدون رد شدن از رها بیاید.

مشاهده لینک اصلی
من نمی دانم چرا من این کتاب را دوست دارم، من از آن بسیار متنفر بودم. قلب من کاملا شکسته شد، اولین کتابی بود که تا به حال انجام داده بود، این فقط واقعی بود. این به اندازه کافی واقعی بود که فریبنده باشد، واقعیتی که به سختی در اینجا مورد بحث قرار می گیرد بزرگترین وحشت من است. اولین کتابی که به من عشق می بخشد مرگ است، و من تا به حال خواندن دیوانه ها را در آن زمان خوانده ام. همیشه رئالیست، هر دو شما دختران، شما می خواهید واقعی؟ حقیقتا بیشتر از این کتاب حتی زمانی که نه. شخصیتهایی که کاملا مخالف داوری هستند. به اندازه کافی عجیب و غریب، من این را در طول زمان به عنوان خوانده شده من برنده تمام جنگ های من در ذهن من است. جاودانگی اولین بار بود که من به داستان خیال پردازی کردم و متوجه شدم که من به جای ژانر سورئال به کار می رود. شاید این چیز خوبی نبود، این تاثیر عمیقی روی من گذاشت و به شدت تحت تاثیر قرار گرفت. به نظر می رسد من به شدت حساس به شخصیت های عجیب و غریب هستم؟ اما این طعم بود. اولین، غیر قابل تعریف و قابل تعویض من؛ به عنوان اولین پیش بینی ها معمولا هستند. نوشیدنی قبل از جنگ حالا من بیشتر میخواهم گیمه بیشتر، Warpaint. چیزی که بیشتر به آن علاقه داشت این است که کاندرا شخصیت های خود را در انعکاس ما قرار داده و اطمینان داد که ما چیزی را که می بینیم دوست نداریم.

مشاهده لینک اصلی
این است که من € όσο Î¼Ï Î¿ÏƒÏ \"من ± Ï € ï¬ IOE οÎ\" من ±.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب جاودانگی


 کتاب مرگ به وقت بهار
 کتاب شادکامی، شکوفایی و زندگی خوب
 کتاب در دام افتاده
 کتاب ضیافت افلاطون (راهنمای خواننده)
 کتاب خط خطی های روح سرگردان
 کتاب خرگوشی به نام جان رالز و مسابقه ی عادلانه