هيچكس نمیتواند غروب خورشيدی كه با هم ديديم، آرامشی كه كنارت داشتم و آنطور كه تو نگاهم میكردی را به من هديه دهد. من همهی اين زيبايیها را با تو تجربه كردم. شاخه گلی را كه نشان از آمدن بهار بود به دخترك داد. تو از راه رسيدی و من حكمت تمام سختیهايی كه كشيده بودم را فهميدم. تو برای رهايی من از اسارتی كه خودم ساخته بودم آمدی و مرا دوباره با جهان آشتی دادی و فهميدم عشق يعنی آزادی و اين درسی بود كه سالها برای فهميدنش رنج كشيدم...
خرید کتاب بریدا
جستجوی کتاب بریدا در گودریدز
معرفی کتاب بریدا از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب بریدا
خرید کتاب بریدا
جستجوی کتاب بریدا در گودریدز