بار هستی اثر میلان کوندرا، نویسندهی چک، تفکر و کاوش دربارهی زندگی انسان و فاجعهی تنهایی او در جهان است... ؛
چگونه بار هستی را به دوش میکشیم؟ آیا «سنگینی» بار هولانگیز و «سبکی» آن دلپذیر است؟
برداشت فلسفی و زبان نافذ کتاب، از همان آغاز خواننده را با مسائل بنیادی هستی بشر روبهرو میکند و به تفرک وا میدارد... اگرچه شخصیتهای کتاب واقعی نیستند، از انسان های واقعی، بهتر درک و احساس میشوند؛
خرید کتاب بار هستی
جستجوی کتاب بار هستی در گودریدز
معرفی کتاب بار هستی از نگاه کاربران
از خواب بیدار شدم و به خودم گفتم @دیگه بسه انتظار@ و بارونیمو پوشیدم و رفتم این کتاب رو از کتابفروشی آزاد کردم و آروم گرفتم. بار هستی، خیلی روت حساب باز کردم.
مشاهده لینک اصلی
دوستانِ گرانقدر، داستان در موردِ «میرک» و خاطراتش از اتفاق هایِ سالِ 1971 در « چکسلواکی » هستش... « میرک» از هوادارن حزب کمونیست بود که او را خائن نامیدند... در این میان، « میلان کوندرا» از «کلمنتیس» که از رهبرانِ انقلاب «چکسلواکی» بود، و «گوتوالد» رهبرِ کمونیست نیز یاد کرده است
گوتوالد در حالِ سخنرانی کنارِ «کلمنتیس» ایستاده بود. دانههای برف در هوای سرد میچرخید، و «گوتوالد» سرش برهنه بود... «کلمنتیس» دلسوز که نگران سرما خوردن او بود «کلاه» لبه خزِ خود را از سر برداشت و بر سر «گوتوالد» گذاشت
بعدها، «کلمنتیس» بهخیانت متهم شد و بهدارش آویختند و نامش و عکس هایش را از تاریخ محو کردند...تنها چیزی که از او باقی مانده، «کلاه» اوست که همچنان بر سر «گوتوالد» قرار دارد
میرك می گوید: تلاش انسان در برابر قدرت، تلاش حافظه است در برابر نسیان
در زبان سیاسی آن زمان « روشنفکر» یک فحش بود و در تعریفِ کسی به کار میرفت که در برابر زندگی گیج و از مردم بریده باشد... برچسبی بود که توسط «کمونیست» به همۀ کمونیست هایی که به دار کشیده می شدند الصاق میشد... در تضاد با شهروندانی که پایشان محکم به زمین چسبیده بود، فرض بر این بود که روشنفکران در هوا شناورند. بنابراین، کیفر مناسب شان این بود که زمین براي همیشه از زیرپایشان کشیده شود و در هوا آویخته بمانند
امروزه، تاریخ به شتاب می گذرد. یک واقعه سیاسی فقط براي یک روز خبر داغ است، و روز بعد فراموش می شود، تا باز یک روز صبح آغشته به شبنم تازگی دوباره پدیدار شود
میرك به شش سال، پسرش به دو سال، و ده - دوازده تن از دوستانش به یک تا شش سال زندان، محکوم شدند
پیروز باشید و ایرانی
مشاهده لینک اصلی
واقعا 3.5، اما من آن را به نفع شک و گرد تا 4. این کتاب مجموعه ای از داستان با لحظه ای از درون گرایی عمیق و سورئال است. جهش های متعددی وجود دارد که خطری را از بین می برد - گاهی اوقات باعث سردرگمی می شود، اما خیلی بد نیست. همه اینها بخشی از یک داستان تمام عیار است. اساسا داستان جنسیت و جنگ سرد در چکوسلووكو. ابتدا دو بخش کمی برای من سخت بود، اما پس از آن من یا به نوشتن مورد استفاده قرار گرفت و یا داستان تغییر کرد. من تا به حال فکر کرده بودم که من نمی خواهم آن را دوست دارم، اما آن را قطعا به عنوان من خواندن را تغییر داد. من فکر نمی کنم می توانم بگویم که کلی این کتاب من را دور انداخت، اما این یک داستان بسیار جالب درباره زندگی و روابط تحت تاثیر شرایط آب و هوایی سیاسی در اروپای شرقی پس از جنگ جهانی دوم است و من خوشحالم که این را خوانده ام.
مشاهده لینک اصلی
این کار روزمره رمان آسیاب نیست. نه هر کس دوست دارد آن را دوست دارد. مبهم، تحریک آمیز، فلسفی و بعضی وقت ها گیج کننده است. آن کمی عاشقانه، کمی تاریخی، کمی سیاسی است و همه چیز آن را غیر قابل تحسین می کند، اما نه. به زیبایی نوشته شده است، شخصیت خود را رانده، منظور من واقعا شخصیت رانده شده است. سه شخصیت اصلی وجود دارد: توماس، جراح، واشر پنجره، ترزا، همسر خجالتی و متعهد و سابینا، معشوقه اش، نگهبان کلاه خزنده. توماس کاد است او دارای ده ها معشوقه است، سابینا شماره 1 و بهترین دوستش است. اما او می تواند این را از ازدواج خود جدا کند و هنوز هم همسرش را دوست دارد، و او می کند. ترزا، او در مورد عاشقان می داند، بر آن هجوم می کشد، اما هنوز توماس را دوست دارد. اما این بسیار پیچیده تر از آن است. رمان در پراگ و زوریخ، بیشتر پراگ، در دهه 1960 در زمان تهاجم به چکسلواکی توسط اتحاد جماهیر شوروی تنظیم شده است. این رویداد کاه است که نوشیدنی داستان را تحریک می کند. همانطور که گفتم پیچیدگی آن بسیار زیاد است و همیشه اینطور صاف نیست که شما می خواهید. اما این کار می کند، اکثر منتقدان در مورد آن موافقند. من آن را 4 ستاره، که بیشتر بر اساس نیروهای شخصیت است.
مشاهده لینک اصلی
من برای بحث هوشمندانه از شرایط انسانی ضعف دارم. اگر نویسنده بتواند موقعیتهای عادی را در حالت متافیزیکی قرار دهد و به شکل دقیق و چشمگیر، چهار ستاره تضمین شود. و اگر آنها ایده ای را به وجود آورند که من را مجبور می کند تا قبل از خواندن، در مداخله خاموش بماند، خوب. پنج ستاره تقریبا کافی نیست، به ویژه اگر این اتفاق می افتد کمتر از پنج صفحه در آن است. من می دانم که زمان بسیار اولیه برای تصمیم گیری بر روی رتبه، اما تصمیم من هرگز با حرکت از طریق پروسه پیشرفت. من همیشه زمانی که نویسنده می تواند به نحوی شفاف به نحوه دید مردم نسبت به تأثیرات تاریخ و زندگی واکنش نشان دهد، به من شگفت زده می شود، اما همچنان توانایی نقاط عظیم را به یک داستان محکم و قوی تبدیل می کند. نه تنها این، بلکه به هر حال و به هر حال به عقب ماندن در مورد اینکه چگونه انسانها به طور کامل با وجود موجودات مواجه می شوند، و آنچه که این سازوکارهای مقابله به معنای درازمدت دارد، فرو می رود. به عنوان مثال، من از کلمه کیتچ در متن با تقلید و مضامین فرهنگی بیش از حد ساخارین شنیده بودم، اما هرگز متوجه نشدم که این مفهوم در طول زندگی واقعی فراگیر است. آن غیر قابل اجتناب است و تقریبا وحشتناک است. البته، من با تمام نکات نویسندگان موافق نیستم، و یکی از آنها کمی ناراحت کننده است که من بتوانم از همه دلخوری بگم. اما در غیر این صورت آن را همیشه بسیار رضایت بخش زمانی که یک کتاب از پتانسیل خود را برای روشنگری آگاه است، و می تواند داستان را با فلسفه در یک روش قابل خواندن قابل مقایسه است. و به همه کسانی که این کتاب را تمام کرده اند، فکر می کنند همه چیز مربوط به جنس است. اگر این همه شما بیرون بیایید، من به شدت توصیه میکنم آن را مرور کنید. خیلی زیاد اگر شما آن را ترک کنید، خیلی از راه را از دست می دهید.
مشاهده لینک اصلی
@ عاشق شدن با یک زن و خوابیدن با یک زن، دو نوع تمایل متفاوت است، نه فقط متفاوت، بلکه مخالف. عشق در تمایل برای همبستگی احساس نمی شود (تمایل به تعداد اندکی از زنان)، اما در تمایل به خواب مشترک (تمایل محدود به یک زن). یک پنجره فلسفی به عشق، اشتیاق، حسادت، و وظیفه - در زمان تهاجم روسیه به چکسلواکی تعیین شده است. هنگامی که شما این را می خوانید، شما روابط خود را - گذشته و حال - دوباره ارزیابی می کنید و تعجب می کنید که آیا فرد به صورت تصادفی به شما @ در یک سبد گلوله ای @ و یا نیم دیگر خود را با توجه به Platos @ سمپوزیوم @ ارسال شده است. در هر صورت، آیا مایل هستید زندگی و آینده خود را برای این شخص تغییر دهید؟ به اندازه ای عجیب و غریب، من تعجب کردم که چرا یک دوست پسر سابق به طور ناگهانی تصمیم گرفت که او را دوست داشته باشد مرا در تابستان گذشته، چند ماه پس از شکست ما. من به یاد داشته باشید که او در حال خواندن این کتاب بود. و اکنون، پس از خواندن این کتاب، من تعجب می کنم که آیا او به من شانس فرستاد - در یک شهر خارجی - مثل Tereza به توماس از طریق شش گزینه قابل تغییر ساخته شده او ارسال شده بود ... و یا او شخص @ my @ dream - ایده من است که به طور ناگهانی در شخص ظاهر شد، بنابراین الهام بخش یکی از عجیب ترین روابط من تا به حال (و او فکر همان زمانی که او را دیدم برای اولین بار ... و سپس دوباره ماه بعد) ؟
مشاهده لینک اصلی
ضرر بی وزن از عدم وجود\nچند کتاب وجود دارد که خواننده را به آزادی کامل می برد تا از دست رفته و پیدا شود. با وجود عنوان کاندرا، موضوعی را که می خواست به آن بدهد، یک میلیون زاویه از این شاهکار نامتقارن، انحرافی، ناراحت کننده و جذاب وجود دارد. آن را به عنوان اگر شما نشستن و کتاب خود را در سر خود را با افکار خود را تشکیل می دهند. به سوال انگیزشی (که بهتر است، یک بار به شما رانندگی و یا سبک به شما اجازه آزاد است؟)، من پاسخ می دهم: این سوال را بپرسید؟ من این کار را میکنم زیرا همانطور که ما خودمان را مجبور به انتخاب آن می کنیم، وارد می شویم که در آن ما دائما می خواهیم با انتخاب یک فرد به سمت دیگر حرکت کنیم. کوندرا در اینجا، بیشتر یا کمتر، کاراکترهایش را انتخاب می کند و در نهایت، همه آنها از خستگی مفرط با شادی متناوب رنج می برند. توماس و ترسا با وزن محبت و عشق زندگی می کنند، در حالی که فرانتس و سابینا با کمال آزادی زندگی می کنند. متاسفانه، مانند این شخصیت ها، در زندگی ما نیز واقعا نمی توانیم میان آنها را انتخاب کنیم، آیا ما؟ ما همیشه قربانی هستیم قربانیان عشق و نفرت، حقیقت یا دروغ، اشتیاق و ناراحتی، و بیشتر از همه، شرایط و یا سرگیجه. شگفت انگیزترین چیز در مورد نوشتن کوندرها این است که آن را در محافل غیر معمول حرکت می کند. او شروع به صحبت در مورد یک شخصیت در یک لحظه می کند و سپس به زمان دیگری بر روی یک شخصیت متفاوت می پیوندد و به طرز جادویی این حوادث را همگام می کند در حالی که در مورد دیگر چیزها کاملا صحبت می کند. آن را در همه چیز عجیب نیست. در واقع شما خود را می گویند @ من مانند آنچه که شما انجام @ وجود دارد. او در حال حاضر چند بار اعتقاد شخصی خود را برجسته می کند و به طور مداوم به ما یادآوری می کند که در مراحل مختلف چگونه است که او درست است. در طول سخت ترین زمان حمله شوروی به چک، شخصیت ها به شدت از خود رنج می برند روان و نه نفوذ به نفع خود. مطمئنا، شرایط را تغییر داد، اما مشکل کمونیستی آنجا نبود، آنها هنوز هم قربانی هستند (همانطور که قبلا گفتم). بخش مورد علاقه من از این رمان بخش سومWords Misunderstood @ است که خود به اندازه کافی برای رسیدن به عمق ذهن و قلب فرانچس و سابینس کافی است. تنها سحر و جادو که با استفاده از چند کلمه ساده، کوندرا تفاوت های ذاتی خود را نشان داد که در نهایت منجر به جدایی آنها شد. در جایی که در وسط، اشاره ای به کلمه @ Kitsch @ وجود دارد. شما آن را در فرهنگ لغت پیدا می کنید، اما تا زمانی که این کتاب را بخوانید، هیچ وقت نمی دانید چه معنی دارد. و این کشف برای همیشه با شما باقی خواهد ماند. اجازه بدهید تا از این کتاب نقل قول کنم که مدتهاست با من باقی مانده است: @ لذت بردن از بدن او به نام تاریکی است. این تاریکی خالص، کامل، بی فکر، چشم انداز بود؛ آن تاریکی بدون پایان بود، بدون مرز؛ این تاریکی بی نهایت است که ما هرکدام در داخل ما می گذاریم (بله، اگر شما به دنبال بی نهایت هستید، فقط چشم های خود را ببندید!\n)Warning: این کتاب پس از اثرات طولانی مدت است.
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب بار هستی
چگونه بار هستی را به دوش میکشیم؟ آیا «سنگینی» بار هولانگیز و «سبکی» آن دلپذیر است؟
برداشت فلسفی و زبان نافذ کتاب، از همان آغاز خواننده را با مسائل بنیادی هستی بشر روبهرو میکند و به تفرک وا میدارد... اگرچه شخصیتهای کتاب واقعی نیستند، از انسان های واقعی، بهتر درک و احساس میشوند؛
خرید کتاب بار هستی
جستجوی کتاب بار هستی در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
دوستانِ گرانقدر، داستان در موردِ «میرک» و خاطراتش از اتفاق هایِ سالِ 1971 در « چکسلواکی » هستش... « میرک» از هوادارن حزب کمونیست بود که او را خائن نامیدند... در این میان، « میلان کوندرا» از «کلمنتیس» که از رهبرانِ انقلاب «چکسلواکی» بود، و «گوتوالد» رهبرِ کمونیست نیز یاد کرده است
گوتوالد در حالِ سخنرانی کنارِ «کلمنتیس» ایستاده بود. دانههای برف در هوای سرد میچرخید، و «گوتوالد» سرش برهنه بود... «کلمنتیس» دلسوز که نگران سرما خوردن او بود «کلاه» لبه خزِ خود را از سر برداشت و بر سر «گوتوالد» گذاشت
بعدها، «کلمنتیس» بهخیانت متهم شد و بهدارش آویختند و نامش و عکس هایش را از تاریخ محو کردند...تنها چیزی که از او باقی مانده، «کلاه» اوست که همچنان بر سر «گوتوالد» قرار دارد
میرك می گوید: تلاش انسان در برابر قدرت، تلاش حافظه است در برابر نسیان
در زبان سیاسی آن زمان « روشنفکر» یک فحش بود و در تعریفِ کسی به کار میرفت که در برابر زندگی گیج و از مردم بریده باشد... برچسبی بود که توسط «کمونیست» به همۀ کمونیست هایی که به دار کشیده می شدند الصاق میشد... در تضاد با شهروندانی که پایشان محکم به زمین چسبیده بود، فرض بر این بود که روشنفکران در هوا شناورند. بنابراین، کیفر مناسب شان این بود که زمین براي همیشه از زیرپایشان کشیده شود و در هوا آویخته بمانند
امروزه، تاریخ به شتاب می گذرد. یک واقعه سیاسی فقط براي یک روز خبر داغ است، و روز بعد فراموش می شود، تا باز یک روز صبح آغشته به شبنم تازگی دوباره پدیدار شود
میرك به شش سال، پسرش به دو سال، و ده - دوازده تن از دوستانش به یک تا شش سال زندان، محکوم شدند
پیروز باشید و ایرانی
مشاهده لینک اصلی
واقعا 3.5، اما من آن را به نفع شک و گرد تا 4. این کتاب مجموعه ای از داستان با لحظه ای از درون گرایی عمیق و سورئال است. جهش های متعددی وجود دارد که خطری را از بین می برد - گاهی اوقات باعث سردرگمی می شود، اما خیلی بد نیست. همه اینها بخشی از یک داستان تمام عیار است. اساسا داستان جنسیت و جنگ سرد در چکوسلووكو. ابتدا دو بخش کمی برای من سخت بود، اما پس از آن من یا به نوشتن مورد استفاده قرار گرفت و یا داستان تغییر کرد. من تا به حال فکر کرده بودم که من نمی خواهم آن را دوست دارم، اما آن را قطعا به عنوان من خواندن را تغییر داد. من فکر نمی کنم می توانم بگویم که کلی این کتاب من را دور انداخت، اما این یک داستان بسیار جالب درباره زندگی و روابط تحت تاثیر شرایط آب و هوایی سیاسی در اروپای شرقی پس از جنگ جهانی دوم است و من خوشحالم که این را خوانده ام.
مشاهده لینک اصلی
این کار روزمره رمان آسیاب نیست. نه هر کس دوست دارد آن را دوست دارد. مبهم، تحریک آمیز، فلسفی و بعضی وقت ها گیج کننده است. آن کمی عاشقانه، کمی تاریخی، کمی سیاسی است و همه چیز آن را غیر قابل تحسین می کند، اما نه. به زیبایی نوشته شده است، شخصیت خود را رانده، منظور من واقعا شخصیت رانده شده است. سه شخصیت اصلی وجود دارد: توماس، جراح، واشر پنجره، ترزا، همسر خجالتی و متعهد و سابینا، معشوقه اش، نگهبان کلاه خزنده. توماس کاد است او دارای ده ها معشوقه است، سابینا شماره 1 و بهترین دوستش است. اما او می تواند این را از ازدواج خود جدا کند و هنوز هم همسرش را دوست دارد، و او می کند. ترزا، او در مورد عاشقان می داند، بر آن هجوم می کشد، اما هنوز توماس را دوست دارد. اما این بسیار پیچیده تر از آن است. رمان در پراگ و زوریخ، بیشتر پراگ، در دهه 1960 در زمان تهاجم به چکسلواکی توسط اتحاد جماهیر شوروی تنظیم شده است. این رویداد کاه است که نوشیدنی داستان را تحریک می کند. همانطور که گفتم پیچیدگی آن بسیار زیاد است و همیشه اینطور صاف نیست که شما می خواهید. اما این کار می کند، اکثر منتقدان در مورد آن موافقند. من آن را 4 ستاره، که بیشتر بر اساس نیروهای شخصیت است.
مشاهده لینک اصلی
من برای بحث هوشمندانه از شرایط انسانی ضعف دارم. اگر نویسنده بتواند موقعیتهای عادی را در حالت متافیزیکی قرار دهد و به شکل دقیق و چشمگیر، چهار ستاره تضمین شود. و اگر آنها ایده ای را به وجود آورند که من را مجبور می کند تا قبل از خواندن، در مداخله خاموش بماند، خوب. پنج ستاره تقریبا کافی نیست، به ویژه اگر این اتفاق می افتد کمتر از پنج صفحه در آن است. من می دانم که زمان بسیار اولیه برای تصمیم گیری بر روی رتبه، اما تصمیم من هرگز با حرکت از طریق پروسه پیشرفت. من همیشه زمانی که نویسنده می تواند به نحوی شفاف به نحوه دید مردم نسبت به تأثیرات تاریخ و زندگی واکنش نشان دهد، به من شگفت زده می شود، اما همچنان توانایی نقاط عظیم را به یک داستان محکم و قوی تبدیل می کند. نه تنها این، بلکه به هر حال و به هر حال به عقب ماندن در مورد اینکه چگونه انسانها به طور کامل با وجود موجودات مواجه می شوند، و آنچه که این سازوکارهای مقابله به معنای درازمدت دارد، فرو می رود. به عنوان مثال، من از کلمه کیتچ در متن با تقلید و مضامین فرهنگی بیش از حد ساخارین شنیده بودم، اما هرگز متوجه نشدم که این مفهوم در طول زندگی واقعی فراگیر است. آن غیر قابل اجتناب است و تقریبا وحشتناک است. البته، من با تمام نکات نویسندگان موافق نیستم، و یکی از آنها کمی ناراحت کننده است که من بتوانم از همه دلخوری بگم. اما در غیر این صورت آن را همیشه بسیار رضایت بخش زمانی که یک کتاب از پتانسیل خود را برای روشنگری آگاه است، و می تواند داستان را با فلسفه در یک روش قابل خواندن قابل مقایسه است. و به همه کسانی که این کتاب را تمام کرده اند، فکر می کنند همه چیز مربوط به جنس است. اگر این همه شما بیرون بیایید، من به شدت توصیه میکنم آن را مرور کنید. خیلی زیاد اگر شما آن را ترک کنید، خیلی از راه را از دست می دهید.
مشاهده لینک اصلی
@ عاشق شدن با یک زن و خوابیدن با یک زن، دو نوع تمایل متفاوت است، نه فقط متفاوت، بلکه مخالف. عشق در تمایل برای همبستگی احساس نمی شود (تمایل به تعداد اندکی از زنان)، اما در تمایل به خواب مشترک (تمایل محدود به یک زن). یک پنجره فلسفی به عشق، اشتیاق، حسادت، و وظیفه - در زمان تهاجم روسیه به چکسلواکی تعیین شده است. هنگامی که شما این را می خوانید، شما روابط خود را - گذشته و حال - دوباره ارزیابی می کنید و تعجب می کنید که آیا فرد به صورت تصادفی به شما @ در یک سبد گلوله ای @ و یا نیم دیگر خود را با توجه به Platos @ سمپوزیوم @ ارسال شده است. در هر صورت، آیا مایل هستید زندگی و آینده خود را برای این شخص تغییر دهید؟ به اندازه ای عجیب و غریب، من تعجب کردم که چرا یک دوست پسر سابق به طور ناگهانی تصمیم گرفت که او را دوست داشته باشد مرا در تابستان گذشته، چند ماه پس از شکست ما. من به یاد داشته باشید که او در حال خواندن این کتاب بود. و اکنون، پس از خواندن این کتاب، من تعجب می کنم که آیا او به من شانس فرستاد - در یک شهر خارجی - مثل Tereza به توماس از طریق شش گزینه قابل تغییر ساخته شده او ارسال شده بود ... و یا او شخص @ my @ dream - ایده من است که به طور ناگهانی در شخص ظاهر شد، بنابراین الهام بخش یکی از عجیب ترین روابط من تا به حال (و او فکر همان زمانی که او را دیدم برای اولین بار ... و سپس دوباره ماه بعد) ؟
مشاهده لینک اصلی
ضرر بی وزن از عدم وجود\nچند کتاب وجود دارد که خواننده را به آزادی کامل می برد تا از دست رفته و پیدا شود. با وجود عنوان کاندرا، موضوعی را که می خواست به آن بدهد، یک میلیون زاویه از این شاهکار نامتقارن، انحرافی، ناراحت کننده و جذاب وجود دارد. آن را به عنوان اگر شما نشستن و کتاب خود را در سر خود را با افکار خود را تشکیل می دهند. به سوال انگیزشی (که بهتر است، یک بار به شما رانندگی و یا سبک به شما اجازه آزاد است؟)، من پاسخ می دهم: این سوال را بپرسید؟ من این کار را میکنم زیرا همانطور که ما خودمان را مجبور به انتخاب آن می کنیم، وارد می شویم که در آن ما دائما می خواهیم با انتخاب یک فرد به سمت دیگر حرکت کنیم. کوندرا در اینجا، بیشتر یا کمتر، کاراکترهایش را انتخاب می کند و در نهایت، همه آنها از خستگی مفرط با شادی متناوب رنج می برند. توماس و ترسا با وزن محبت و عشق زندگی می کنند، در حالی که فرانتس و سابینا با کمال آزادی زندگی می کنند. متاسفانه، مانند این شخصیت ها، در زندگی ما نیز واقعا نمی توانیم میان آنها را انتخاب کنیم، آیا ما؟ ما همیشه قربانی هستیم قربانیان عشق و نفرت، حقیقت یا دروغ، اشتیاق و ناراحتی، و بیشتر از همه، شرایط و یا سرگیجه. شگفت انگیزترین چیز در مورد نوشتن کوندرها این است که آن را در محافل غیر معمول حرکت می کند. او شروع به صحبت در مورد یک شخصیت در یک لحظه می کند و سپس به زمان دیگری بر روی یک شخصیت متفاوت می پیوندد و به طرز جادویی این حوادث را همگام می کند در حالی که در مورد دیگر چیزها کاملا صحبت می کند. آن را در همه چیز عجیب نیست. در واقع شما خود را می گویند @ من مانند آنچه که شما انجام @ وجود دارد. او در حال حاضر چند بار اعتقاد شخصی خود را برجسته می کند و به طور مداوم به ما یادآوری می کند که در مراحل مختلف چگونه است که او درست است. در طول سخت ترین زمان حمله شوروی به چک، شخصیت ها به شدت از خود رنج می برند روان و نه نفوذ به نفع خود. مطمئنا، شرایط را تغییر داد، اما مشکل کمونیستی آنجا نبود، آنها هنوز هم قربانی هستند (همانطور که قبلا گفتم). بخش مورد علاقه من از این رمان بخش سومWords Misunderstood @ است که خود به اندازه کافی برای رسیدن به عمق ذهن و قلب فرانچس و سابینس کافی است. تنها سحر و جادو که با استفاده از چند کلمه ساده، کوندرا تفاوت های ذاتی خود را نشان داد که در نهایت منجر به جدایی آنها شد. در جایی که در وسط، اشاره ای به کلمه @ Kitsch @ وجود دارد. شما آن را در فرهنگ لغت پیدا می کنید، اما تا زمانی که این کتاب را بخوانید، هیچ وقت نمی دانید چه معنی دارد. و این کشف برای همیشه با شما باقی خواهد ماند. اجازه بدهید تا از این کتاب نقل قول کنم که مدتهاست با من باقی مانده است: @ لذت بردن از بدن او به نام تاریکی است. این تاریکی خالص، کامل، بی فکر، چشم انداز بود؛ آن تاریکی بدون پایان بود، بدون مرز؛ این تاریکی بی نهایت است که ما هرکدام در داخل ما می گذاریم (بله، اگر شما به دنبال بی نهایت هستید، فقط چشم های خود را ببندید!\n)Warning: این کتاب پس از اثرات طولانی مدت است.
مشاهده لینک اصلی